ندای منندای آسمونی
مثل گلی چه ناز و مهربونی
من دیگه چیزی از خدا نمی خوام
فقطمی خوام کنار من بمونی
از اون نگاه روشن تو پیداست
که اهل شهر قصه ای عزیزم
دلم می خواد به قیمت نگاهت
تموم هستیم و به پات بریزم
صدای عشق و بشنو از دل من
ببین دلمبه دام تو اسیره
ندا تو آخرینطلوع نوری
نزار که فلب آسمون بگیره
تو ای پرنده قشنگ عشقم
بیا با هم بریم به اوج بودن
اونجا بریم که هیچکسی نتونه
بگیره عشق پاک تو رو از من
بهاری کن بهاری کنهوا رو
بیار به خونمون پرنده هارو
بخون ترانه ی شبای عشق و
بزن آتیشتموم غصه ها رو
بزن آتیشتموم غصه ها رو
بزن آتیشتموم غصه ها رو