من بیقرارم از من عاشق دلی دیوانه میخواهی که دارم
گریه کن یک شانه ی مردانه میخواهی که دارم من بیقرارم
بی تو عذابیست خنده هایی که به روی صورتم همچون نقابیستکار من عشق است و کار چشم تو خانه خرابیست
چشمانت آرزوست از سر نمیپرد تو را ز خاطرم کسی نمیبرد
به خاکو خون کشیده ای مرا ز من بریده ای مرو
به دل نشسته ای چه کردی با دلم به گل نشسته ای میان ساحلم
به خاکو خون کشیده ای مرا ز من بریده ای مرو
بمان که عاشقت منم چرا تو میروی در آسمان قلبه من ستاره میشوی
بیا بمان که در شبم همیشه همچون ماهی
بمان که میکشد مرا تو را ندیدنت تو رفته ای و من هنوز ادامه میدمت
به گریه تکیه میکنم مرا اگر نخواهی
چشمانت آرزوست از سر نمیپرد تو را ز خاطرم کسی نمیبرد
به خاکو خون کشیده ای مرا ز من بریده ای مرو
به دل نشسته ای چه کردی با دلم به گل نشسته ای میان ساحلم
به خاکو خون کشیده ای مرا ز من بریده ای مرو
چشمانت آرزوست
چشمانت آرزوست
چشمانت آرزوست از سر نمیپرد تو را ز خاطرم کسی نمیبرد
به خاکو خون کشیده ای مرا ز من بریده ای مرو
به دل نشسته ای چه کردی با دلم به گل نشسته ای میان ساحلم
به خاک و خون کشیده ای مرا ز من بریده ای مرو