Talkh

Sogand , Zakhmi

رفتی تنها گفتی جدائه راهت
مال ما خاموش، تو روشنه ماهت
زدی، رفتی تنها یه گوشه ساکتپ انقد رفتی تا بیوفته خالی شه باکت
هنوزم به یاد اون چشای پاکت
که زل می زدم توش میگفتم می مونه تا کِی؟
یه روزی با تو مثل رودخونه بودم
ولی الان شدم یه حوضچه ی تاریک و راکد

بم بگو چرا بازم تلخه نگات
می ریزی همه چیو بهم جنگه انگار
نکن این بازیارو شدم خسته نگاه
برا یه بارم شده نکن بحثو انکار

نه نه نه نه نه
من خستم ازینجا
نه نه نه نه نه
بارو بستم ازینجا
نه نه نه نه نه
من خستم ازینجا
نه نه نه نه نه
بارو بستم ازینجا

نمی دونم چرا جدیدا، یه حسی تومه که شدیدا
برام عجیب غریبه نمیشناسمش شبیهشو تاحالا ندیدم
یه حسیه مثل ندیدن
مثل تاریکی، مثل پریدن
یه حسیه که بهم میگه بی تو کل دنیا غریبه ان
انگار خدا ساخته بود اصلا این دنیارو برای ما
روزا پیش خورشید بودیم، شبام می شدیم سوار ماه
همه چی رسما خوب بود اینقد که انگار اصلا خواب بودیم
یجورایی حرف نداشت، یادش بخیر زمان ما
پس تو بودی که شروع کردی این بازیو، نگو نمیدونی
تو بودی که گفتی یه روزی میرسیم، نگو نه نمیتونیم
پس تو بودی اون آدمی که دلش هرجایی میخواست میرفت زود
پس تو زدی که دلو شکستی
پس نگو چرا نمیمونی
اینقد شدی اضافه کار که در اون قلبه بسته شد
یکاری کردی امیرعلی با اونهمه انرژی خسته شد
پس نزن حرفشو نگیر دنبال بقیه اشو
این آقا فیک نداشته خانومی باختی اصلشو

نه نه نه نه نه
من خستم ازینجا
نه نه نه نه نه
بارو بستم ازینجا
نه نه نه نه نه
من خستم ازینجا
نه نه نه نه نه
بارو بستم ازینجا
نه نه نه نه نه
من خستم ازینجا
نه نه نه نه نه
بارو بستم ازینجا