Koohe Yakh

Puzzle Band

نشسته ام به در نگاه میکنم
دریچه آه می کشد
تو از کدام راه میرسیجوانی ام در این امید، پیر شد
نیامدی، دیر شد

همه ی درا رو بستم
خیره به نور یه شمع
یه صدا گوشه ی ذهنم
باز میگه کنارتم
ولی تو خیلی وقته
نیستی و منم و شهر
منتظر میشینم بیای
تموم بشه این رویای تلخ

همه ی درا رو بستم
خیره به سوژه ی عکسم
عصبی میشم وقتی
میبینم فقط تو عکسا کنارتم
روزای گرم و بیار
تموم شه شبای سرد
کجایی آرامشم؟
حق من این نی که دیوونه شم

حسابت با همه فرق داشت
رفتنت درد داشت
یه جوری شیرین بودی
انگاری نگات عسل داشت
خنده هات خالیه جاش
داره میسوزونه سرماش
یه جوری باید بیای
اصلا بیا تلخ باش

همه ی درا رو بستم
خیره به سوژه ی عکسم
عصبی میشم وقتی
میبینم فقط تو عکسا کنارتم
روزای گرم و بیار
تموم شه شبای سرد
کجایی آرامشم؟
حق من این نی که دیوونه شم

هی حواسمو پرت میکنم
یادم بره نیستی
یادم بره قلبم عادت نمیکنه به هیچکی
از اون گردنبند پازلی
حالا یکیش هست و یکیش نیست
دوباره غرور شکست و
برف رو کوه یخم
دوباره نشست و
نیستی لشکر غم
دوباره به خط شد
نیستی و باز
بغض دلم شکست و

خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی دیر شد