Soroode Zan

Mehdi Yarrahi

زن زندگی آزادی
زن زندگی آزادی
زن زندگی آزادیزن زندگی آزادی
زن زندگی آزادی
زن زندگی آزادی

به نام تو
که اسم رمز ماست
شب مهسا
طلوع صد نداست

بخوان که شهر، سرود زن شود
که این وطن، وطن شود!

شبا هنگام
میان کوچه ها
به در کوبد
که نوبت شماست

برادرم
که سنگر من است
چو سایه سار روشن است
دویدنش
فراخ سینه اش
چو جان پناه و مأمن است

بر تن شاهدان، تازیانه میزند
این ز جان خستگان، پاره ی تن من اند

به جای او
به قلب من بزن
جهان ترانه می شود!

امان بده
ببوسمش به خون
که جاودانه می شود!

بسته بالای سر گیسوان
چه هیبتی است!
کشته اند هر که را
راوی جنایتی است!

سفر چرا؟
بمان و پس بگیر
ز جورشان نفس بگیر

بخوان که شهر، سرود زن شود
که این وطن، وطن شود!