آزادم، آزادم، آزادم، آزادم
خوشحالم باکامم هوشیارم
ما رو از دیده و دل نندازهما رو از دیده و دل نندازه
بگو به خدا چشمم بازه
عشقو می دم همه یک اندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
بگو به دعا بشکن کاسه
روحم سؤاله و جسمم رازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
هر بار بر تن ما سنگین تر گردن ما
بالا رو به خدا روح خدا در تن ماست
بگریز و بِرَهان تاریکی از دل ما
خورشید رو بنما رنگین تر محفل ما
نگذار در دل کس آنچه نداشت عقده شود
این دل کور، این دل خام، رخ بنما پخته شود
بگذار در دل ما نقطه ی نور شعله شود
می رسه شب می رسه خواب، رخ بنما صبح بشود
بگو به خدا چشمم بازه
عشقو می دم همه یک اندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
بگو به دعا بشکن کاسه
روحم سواله و جسمم رازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
بگو به خدا چشمم بازه
عشقو می دم همه یک اندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
بگو به دعا بشکن کاسه
روحم سؤاله و جسمم رازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه